یک ویدئو زیبا

تکه از فیلم دیکتاتور بزرگ ( یکی از به یاد ماندنی ترین و ثاثیر گزار ترین سکانس تاریخ سینمای جهان)

 برای دیدن کلیک کنید

ار فاجعه - تا عمق فاجعه

واقعان دوست نداشتم متن بزارم مطلبی بزارم در مورد زلزله ولی گاهی ادم نمی تونه ببینه

واقعان یعنی چی  عده ای به عنوان عکاس میرن مناطق برای یک نمایشگاه برای معروف شدن عکاسی میکنن

اخه زجر مردم دیدن داره اخه این کار عکاسی داره

و بعدش از مسولین دستشون درد نکنه واقعان مملکتی با این همه بودجه باید این همه جار بزنه تا کمک کنن مردم

البته تو این که مردم خیر نیکو خرد الا ماشالله زیاد هستن و دستشون درد نکنه بد نیست

ولی باید اینقدر خودشون کمک کنن که درجه دوم نیاز مردمی باشه نه در جه اول  و دوم وس م همش کمک مردمی

بیاید یک کاری کنید اگر از این کمک ها مردمی چیزی موند یکم جمع کنید بدید به فلسطین لبنان

و اقعان الان نباید عده ای از زلزله جان سالم به در برند با سرما جان خودشون از دست بدن

ستاد بحران جلسه به چه درد مردم ایونجا میخوره؟

اخه باید تو عمق فاجعه باشی تا بفهمی چه بلای سرشون اومده کنار خونه ویران شده ات از سرما تلف بشی

شاید ...........

ولی نحوه پخش اغلام به شکلی بوده به یک خانواده 4 چادر رسیده به یک خانواده حتی یک ملافه نرسیده

واقعان باشد  این امتحان باشد اگر به شکل وسیع تر اتفاق یک سری لتفاق ها بیفتد میخواید چی کار کنید

کشوری که درامد دارد نباید کاری کند که کشورهای همسایه حتی جرات کنن بگن اماده کمک هستن

 و در اخر یک دس مریضا به مردم خوب کشورم که نشن دادن همیشه هستن دمتون گرم

یک اهنگ زیبا

خدا در روستای ما کشاورز است (پرواز همای و مستان)

 خیلی زییا

ماردونا را ول کنید شریعتمداری بگرید

واقعن متاسفم برای شریعتمداری که خودشون یک ژورنالیسم میدونن

اخه شما بئدجه خدا تومنی میگری تو نشریت چی چاپ کنی

چیزی که باعث تنش بیشتر بین ایران عربستان و جنگ

چه کسی از جنگ سود میبرد

شما که سن سالی ازتون گکذشته و واژه جنگ باید به صورت ملموس حس کنی

هرچند کری های طرف عربستانی برای جواب گوی ها نیمواند هراسی به دل راه دهد

ولی بیایم اب به اسیاب دشمن نریزیم

حداقل بزار خودشون گل بزنن شما گل به خودی نزن داداش

همون بودجه خدا تومنی که میگری بسه بشین همون داخلی ها بزنی برای ما بسه

ما که از روزنامه کیهان خوبی ندیدم

تا بوده اصلاحان به شدت کوبونده مخالف قسم خورده روحانی و برجام

ایناش به کنار ولی تتیر امروزت چی کار کنم دکتر

عاقبت لیستی رای دادن و سر هوای بلدیه

واقعان وقتی عده ای لیست به دست به حوزه های رای میرفتن شاید خود هم به اخر عاقبت کارشان نمی اندیشدند
من منکر رای اوردن اقایون یا خانم های رای اوردن نمیشم حقشون بوده نوش جانش رای که اوردن
ولی قرار بر یک صندلی منتخب شهر تکه بزنن بدون هیچ پشتوانه ای فقط صرف این که با یک یا چند نفر متحد و لیستی رای دادان
من منکر کسانی که در این لیست قرار دارن و جایگاه خوب و تجربه های موفقی دارن نیمشم
روی صحبت من با کسانی هست برای کسب تجربه به شورای شهر اومدن
شورای شهری  که جمعیت ان حدود یک ملیون  پانصد هزار نفر است  جای ازمون خطا نیست
جای که جوان هستن یاد میگرن نیست
جای افرادی کار بلد است که بلدیه شیراز را بچرخانند نه این که عده ای برای دیگران رای بدهند
نه این که چشم به رای دیگران داشته باشند
و حتی خودشان مصوبات شورا را نندادن
نه این که چند سال دیگر بگویم هی شیراز جز چند کلان شهر زیبا جهان بود ولی امروز.........

و چه کسی بهتر از حافظ

و حافظ کسی است که بهترین مشورت ها میدهد

 

ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت

بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت

حیف است طایری چو تو در خاکدان غم

زین جا به آشیان وفا می‌فرستمت

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست

می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر

در صحبت شمال و صبا می‌فرستمت

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب

جان عزیز خود به نوا می‌فرستمت

ای غایب از نظر که شدی همنشین دل

می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت

در روی خود تفرج صنع خدای کن

کآیینهٔ خدای نما می‌فرستمت

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند

قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت

ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت

با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت

حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست

بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت

اولین تفعل به حافظ این در اومد

ولی هنوز......

دلم شیراز است همیشه

اینجاست که باید شعر شاعر خودم عوض کنم

دلم شیراز چشمام تهرون

وهنوز مردد در تصمیم گیری

ای کاش میشد کمی زوتر تصمیم بگیرم

چرا کسی نیست من باهاش مشورت کنم

یک سفر هزار مزیت

خیلی وقت ها سفر میتونه دنیای ادم عوض کنه

اونم اگر سفر به یک جای تقریبن ناشناخته(از این باب ناشناخته بار اول باشه)

سفر تهرانم بار اول نبود ولی بار اولی بود که میخواستم یک سری چیزا جدید به دست بیارم

از قدم زدن تو خیابون انقلاب اون همه کتاب فروشی کتاب های ناب یک تجربه بود

و حتی دیدن دو بازی پرسپولیس که یکیش دربی بود یک تجربه

نمایشگاه مطبوعات که بار اول نبود و بار سوم بود ولی یک تجربه شگفت بود

که با یک سری دیدار مجدد بشه با دوستان قدیم مقیم پایتخت

از پیشنهاد کار تا ..............

شاید هم برای چند سالی به اجبار پایتخت نشین شدیم برای تنوع برای کار برای پیشرفت

شاید هم .........