حس حال بهاری
بهار من بهار میتونیم این گونه تعبیر کنم
ب و هــ : بهترین
آ : آغاز
ر : روز
پس برای هیمن میگن بهاری باشید
ولی بهار حس خوبی نداره ؛ بهار حس اغاز نداره ؛ چون چیزی از جای به جای دیگه منتقل میشود
شاید با اسم بهار جنب جوش اولین چیزی به ذهن ادم میاد
جنب جوش فعالیت و خوشحالی قبل بهار که شاید تا اولین فصل بهار ادامه داشته باشه
بهار اغاز نیست چون هر روز میتواند اغاز باشد شاید پاییز اغازی بهتر باشد تا بهار شایدم نه چه میدانم
سال نو شاید یکم قشنگ باشه ساید م نه
شاید دید بازیدد ها یک روز تمام شود کسی چه میداند
به نظر من کسای میخوان سالی یک بار همو ببین همون یک بار نبینن
سوالات مزخرفی که دری این دید بازدید اجباری پرسیده میشه
چی میخونی - یعنی چی اخر چی میهشه - خوب اخرش کجا کار میکنی
(خوب برادر بزرگتر من نمیخوام کار کنم میخوام بریا خودم چیی دوست دارم بخونم)
چرا ازدواج نمی کنی- دیر یمشه ها - چرا جشن عروسی این طور بود - چرا بچه دار نیمشد
و این سوالاتی کهب اید خودتون از قبل براش اماده کنید
این چه حس خوشحالی به ادم یمده باید بشینه مثل لبند احمقانه بزنه بهشون ج بده
بهار حسی نداره شاید اون موقع برای طبیعت حس داشت اونم نداره
من بهار دوست ندارم فکر می کنم اونم دوشتم نداره
ولی کلن بهار فرقی نداره کلن بهتون خوش بگزره هیمشه چه بهار چه پاییز
من از اینجا دعوت شدم بریا نوشتن این پست ماهی قرمز(ماهی ها بی صدا میرقصند)